شيطان سجده نمى كند وقتى خداوند به ملائكه خطاب كرد و فرمود: مى خواهم در روى زمين خليفه و جانشينى براى خود قرار دهم ، ملائكه موافق نبودند. به خدا اعتراض كردند و گفتند: اين كه مى خواهى خلق كنى ، در آينده خون ريز و مفسد خواهد شد. بعد از آن كه خداوند جواب آنان را داد، تسليم شدند. به ايشان خطاب فرمود: وقتى من خليفه خود،آدم عليه السلام را خلق كردم و از روح خود در آن دميدم ، همه شما در برابر او سجده كنيد. بعد از آن كه خداوند او را خلق كرد و از روح خود در او دميد و روح به دماغ آدم رسيد، به حركت آمد و نشست ، عطسه اى زد و گفت : (الحمدلله ) خداوند در جواب او فرمود: (يرحمك اله ). در اين هنگام به ملائكه فرمان داد، تا براى اعتراف به مقام شامخ و رفيع او در مقابل وى سجده كنند و او را تكريم نمايند. تمام ملائكه فرمان بردند و به سجده افتادند و مدتى در حال سجده بودند؛ ولى شيطان كه آن زمان در صف فرشتگان بود، از روى خودخواهى و غرور به خداوند عرض كرد: خدايا! مرا از سجده كردن بر آدم معذور بدار. خداوندا! من تو را چنان سجده كنم كه تا به حال هيچ ملك مقربى و نه هيچ نبى مرسلى سجده و عبادت نكرده باشد. خداوند در جواب او فرمود: مرا حاجت به عبادت تو نيست ، من از تو مى خواهم ، آن چه را كه دستور مى دهم انجام دهى، نه آن چه را تو مى خواهى! سرانجام قبول نكرد و حسدى را كه در قلبش بود ظاهر نمود. خداوند هم در مقام بازخواست از او فرمود: چه چيز تو راباز داشت از آن كه سجده نكنى بر مخلوقى كه من او را با دست قدرت و عنايت خويش آفريدم؟! پاسخ داد: من از حيث عنصر و گوهر و ذات از آدم عليه السلام برترم ، كسى را ياراى برابرى با من نيست وهيچ موجودى به پايگاه رفيع و بلند من نمى رسد! من از گوهر فروزان آتش آفريده شده ام و او از عنصر تيره و بى ارزش گل . پس روا نيست كه مثل من در مقابل او سجده كند! خداوند هم به خاطر سرپيچى از دستور و سجده نكردن بر آدم ، او را ندا داد و فرمود از ميان ملائكه و بهشت پرنعمت و جاويد و سعادت ابدى من بيرون شو؛ زيرا تو از مقام قرب و رفيعى كه تا كنون داشتى ، رانده گشتى . و ان عليك لعنتى الى يوم الدين ؛ (لعنت من هم تا روز قيامت بر تو باد) سپس او را با خوارى و ذلت از پيشگاه خود راند و از رحمت خود دور داشت .